سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و گفته‏اند حارث بن حوت نزد او آمد و گفت چنین پندارى که من اصحاب جمل را گمراه مى‏دانم ؟ فرمود : ] حارث تو کوتاه‏بینانه نگریستى نه عمیق و زیرکانه ، و سرگردان ماندى . تو حق را نشناخته‏اى تا بدانى اهل حق چه کسانند و نه باطل را تا بدانى پیروان آن چه مردمانند . [ حارث گفت من با سعید بن مالک و عبد اللّه پسر عمر کناره مى‏گیرم فرمود : ] سعید و عبد اللّه بن عمر نه حق را یارى کردند و نه باطل را خوار ساختند . [نهج البلاغه]
سفیدرود

...دیده بودم کتابهای بی نام ونشان میخوانی. نگو سر وسری داشتی که آخر وعاقبتش به اینجا ختم شد.

ای دل غافل! می آمدی و به دایی حسین می گفتی. خوب. مارا داخل آدم حساب نکردی وحالا یک کاسه

پلوی داغ را آه می کشی... بکش کاس آقا! تو پشت میله ها و ما روی ایوان!

اسب را جابجا میکنم و کنار فانوس مینشینم و خیره میشوم به شاخ وبرگ درختان که باد را تاب نمی آورند.

ننه جانی پیله ابریشم می ریسد و پهلوی( یعنی: دوبیتی) غمناکی را زمزمه می کند. آقا بزرگ سر نماز ایستاده.

ادامه دارد...


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط سفیدرود 92/1/27:: 3:52 عصر     |     () نظر